باور کنید، قصد نداشتم بعد از کلی مطالب سیاسی باز هم وارد معقولات بشوم و اعصاب و روان خودم و شما را خراب کنم، اما چه کنم که گاهی اوقات نمیشود. یعنی اینکه نمیگذارند! چه کسی؟ خوب همین اقتدارگرایان دیگر! از بس خون به دل ما و دوستان میکنند. مدتی است که ناراحتی قلبی پیدا کردهام از دست اینها! راستش را بخواهید وقتی بیانیه برادران مشارکت را خواندم خیلی کیف کردم. خوب حال این اقتدارگرایان را گرفته بودند. اصلا چه معنی دارد که آدم اینقدر اقتدارگرا باشد؟! اقتدارگرا هم اقتدارگراهای قدیم! تا بهشان گیر میدادی، میآمدند و حالت را جا میآوردند و یک مشت و مال حسابی هم بهت میدادند و پس از چند روز گردش و هواخوری، در جادههای خارج شهر رهایت میکردند که بروی به کسب و کارت برسی! لااقل تحویلت میگرفتند. لااقل اسم و رسمی توی روزنامهها و بعضی محافل پیدا میکردی و کلی معروف میشدی! اما الان چند وقتی است که از آن قدیمیها خبری نیست. اینها هم که اصلا تحویلت نمیگیرند. نه حرف میزنند، نه میخندند، نه گریه میکنند نه جوابت را میدهند! باورتان نمیشود؟ میخندید؟ خوب حق دارید. اصلا تقصیر شماهاست که اینقدر بیخیال تشریف دارید و به این اقتدارگرایان اجازه دادهاید که هر کاری که دوست دارند انجام بدهند. چه کاری؟ باباجان شما مثل اینکه بدجوری از اوضاع ویژه مملکت غافلید. باز هم دم بچههای مشارکت گرم که مثل همیشه بیانیهای علیه اقتدارگراها نوشتهاند و در این گرمای داغ تابستان، حال ما را جا آوردهاند! من ماندهام که چرا این اقتدارگراها هیچ حرکتی از خودشان نشان نمیدهند و در برابر حرفهای مشارکت سکوت میکنند؟ به نظر من که آنها بیخودی نام اقتدارگرا برای خودشان انتخاب کردهاند. چون اصلا اقتدار لازم را ندارند. اگر داشتند که میآمدند و در جواب دوستان چیزی میگفتند. حداقل مشتهایشان را آزمایش میکردند! مگر این دوستان مشارکتی بیکار تشریف دارند که بیایند مدام بیانیه بدهند و آنوقت کسی تحویلشان نگیرد؟! آخر در کجای دنیا چنین رسمی وجود دارد؟ من از شما می پرسم آقایان اقتدارگرا! حتما باید بیایند با سنگ بزنند شیشههای دفترتان را پایین بیاورند؟ اینهمه بیانیه و روزنامه و شبنامه نوشته میشود و شماها به هیچکجایتان برنمیخورد؟! من از این فرصت استفاده میکنم و یکبار دیگر، قسمتی از نامههای گذشته و حال دوستان را برای شما مینویسم و یادآوری میکنم که اینبار تحویلشان بگیرید وگرنه به جان شیخ اصلاحات قسم میخورم که با سنگ بزنم دکورتان را عوض کنم!
محمد قوچانی ( نویسنده عصر آزادگان، نشاط، طوس، صبح امروز، شرق و ...):«حریفان ما اقتدارگرایانی هستند که در این 4 سال سر از خلقت در صحنه سیاست درآوردند و تا بدین جا آمدهاند. با چراغهای خاموش بدون هیاهوی اصلاحطلبانه و محافظهکارانه. همه آنچه ما نهادهای انتخابی مینامیدیم را تسخیر کردهاند تا ثابت کنند میان نهادهای انتخابی و انتصابی فرقی نیست...»
مصطفی تاجزاده :« هرچه به انتخابات ریاست جمهوری نهم نزدیک میشویم ادبیات اقتدارگراها شفافتر و در عین حال رادیکالتر و حذفیتر میشود. آنان خواهان روی کار آمدن پیروان راستین ولایت مطلقه فقیه شدهاند... اقتدارگراها مدعیاند که دولتهای پس از انقلاب ایده ولایت را در کشور پیاده نکردهاند... اقتدارگراهای ایرانی در حالی از پاکسازی نیروها و پالایش انقلاب و نظام سخن میگویند که تجربه بشر سرشار از پیامدهای منفی و خونبار چنین بینشها و روشهایی است... در اینکه اقتدارگرایان وطنی قصد نابودی توطئهگران، مفسدان و اشرار را دارند شک نکنیم، اما همچنین تردید نکنیم که نتیجه اقدامات آنان افزایش فساد و خشونت و نقض حقوق شهروندان خواهد بود...در صورت پیروزی نامزد اقتدارگرایان در انتخابات ریاست جمهوری، صدا و سیما 45 روزه امام زمانی نخواهد شد، بلکه فراگیرترین رسانه کشور مروج خشونتهای آخرالزمانی خواهد شد...»
مشارکت :« اقتدارگرایان حاکم بر دولت نهم و حامیان این تفکر در سایر نهادهای حکومتی عزم خود را جزم کردهاند تا به هر قیمتی وضعیت موجود را حفظ کرده و تداوم استیلای خود بر ارکان قدرت را با افزایش فشار بر فعالان سیاسی، اجتماعی و مطبوعاتی و هر آنکس که به گونهای دیگر میاندیشد و برنامه و نظری متفاوت از جریان حاکم دارد، تضمین نمایند»
خوب برای بار آخر از شما میخواهم که تحویلمان بگیرید!! آخر باباجان، ما دلمان ضعیف است یکوقت میافتیم میمیریم آنوقت خونمان میافتد گردن شما. از ما گفتن.
تا توانی دلی به دست آور دل بر و بچ را شکستن هنر نمیباشد